جدول جو
جدول جو

معنی اندوهگن کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اندوهگن کردن
(مَذَ)
غمگین کردن. ایساف. اشجاء. تتریح. ایحاش. احزان. اقلاق. شجب. هم. شف. شجو. شجن. حزن. (از تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ ذَ عَ)
غمگین کردن. ایساف. هم. کرب. (از ترجمان جرجانی). حزن. (دهار). اضجار. غم. اغمام. دمدمه. (از منتهی الارب). اکماد. اشجاء. سوء. شجو. ایحاش. اشجان. احزان. ترح. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اندوه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
غمگین کردن. اکماد. (از یادداشت مؤلف). رجوع به اندوهگین کردن شود، کاسنی. (ناظم الاطباء). رجوع به اندوژه و اندوشه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَ رَ)
غمگین شدن. اکتیاب. ابتئاس. اهتمام. اغتمام. حزن. سدم. ترح. ابلاس. توجد. (از تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا